به چشم دلم انگار هزار سال است که آشنایی
بخند که گدای خنده هات آمده است گدایی
هزار و چند سال گذشت هنوز در عجبند چشمانم
هنوز به تو خیره اند ... شگفتا ...! تو چـــــقدر زیبایی !
تو آن گل مریمی که شب در دل خواب می روید
« تو مثل دعای مادرم، از ته دل می آیی »
به عشق هم، تا یکی کنیم آهنگ نفس هامان را
نتی بنویس شگفت ... شعری می سرایم رویایی
تو ای بت بی شریک قلبم ! بی تو شهر تاریک است
بیا ! پیش از آن که سر به صحرا نهم از تنهایی ...
موضوع مطلب :